شیخ احمد احسایی به از عوالم و اکمال نقل کرده و می گوید:
چرا سخن پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) در باره عمار -جمعیت ظلم کننده او را می کشند- را تصدیق می کنیم، همچنین در باره امیر المؤمنین (علیه السلام) -محاسن مبارکش با خون سرش خضاب خواهد شد- و امام مجتبی (علیه السلام) -بواسطه سم دادن او را شهید می کنند- و نیز در باره حضرت سید الشهدا (علیه السلام) -او را در سر زمین کربلا شهید خواهند کرد- ولی پیشگویی او نسبت به حضرت قائم (عج) – به صورتی که غیبت و ظهور او را با تمام ویژگی ها و اسم و نسب خبر داده است- را نپذیریم؟
آیا پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) در همه کارها و سخن های خود صادق نبوده است؟
آیا حقیقت اسلام غیر از تسلیم شدن و پذیرفتن همه احکام و امور دینی است؟1
همچنین شیخ در جای دیگر می گوید:
خلافت ظاهری حضرت قائم (عج) از آغاز امر تا به امروز که سال هزار و دویست و سی و چهار هجری قمری است، پوشیده و پنهان است و در این مدت که نهصد و هفتاد و چهار سال می شود، ظلم و جور زمین را فرا گرفته است و رفته رفته بیشتر می شود، آن حضرت امروز موجود و زنده بوده و در مکان های مختلفی ساکن می شود تا روزی که با نهایت قدرت و توانایی ظهور کرده و سراسر زمین را از عدل و داد پر کند؛ مدت حکومت آن حضرت نیز هفتاد سال است.2
سید کاظم رشتی نیز در این باره می گوید:
شهادت می دهم که دوازدهمین نفر از اوصیای پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم)، حضرت ابو القاسم حجه بن الحسن الهادی الخلف القائم است، ما در انتظار ظهور او هستیم تا زمینی را که از ظلم و جور پر شده، از عدل و داد پر کند. آن حضرت زنده است و نخواهد مرد تا روزی که طاغوت را از میان بر دارد.3
پانوشت:
1. جوامع الکلم، ج 1، ص 54؛ از صفحه 40 تا 90 به بحث مهدویت پرداخته است.
2. جوامع الکلم، ج 2، ص 248.
3. مجموعه رسائل، بخش اول وصیت نامه.